محمد رضا شوق الشعراء
محمدرضا شوق الشعراء

امروز صبح دوستی که در یک بانک کار می کند و خواننده دائمی توفان است تماس گرفت و از بدبختی ها و گرفتاری های یک زن غریب گفت، زنی گرسنه و بیکار با یک پسر هفت ساله که تا زمان واریز یارانه «قرض» می خواست. کسی که از ساندویچی برای سیر کردن شکم خود و فرزندش ساندویچ نسیه کرده بود. برای دیدن آن زن به بانک رفتیم. اهل یکی از استانهای غربی بود و پنج سال می شد که به یزد آمده بود، می گفت از دست آزار و اذیت های عمه اش به یزد پناه آورده، می گفت پدر و مادرش مرده اند و عمه اش ارثیه اش را بالا کشیده و او را بزور شوهر داده. می گفت از شوهرش که یک زن دیگر هم داشته طلاق گرفته و می گفت که شوهر سابقش مرده و می گفت که پنج سال است در یزد آواره است و یک جایی بدون بیمه سر کار می رفته که دستش آسیب دیده و بعد بدون دریافت خسارت اخراج شده است، می گفت یک مدت نیز پرستار یک پیرزن در یزد بوده است، می گفت کمیته و بنیاد شهید و خیلی جاهای دیگر رفته و بسیاری او را بخاطر بدبختی هایش می شناسند و به او کمک کرده اند. پسرک هفت ساله اش که لباس آبی رنگ مدرسه پوشیده و اما به مدرسه نرفته بود با یک توپ پلاستیکی در پیاده رو بازی و شیطونی می کرد. می گفت چون جای ثابتی برای سکونت ندارد هیچ مدرسه ای بچه اش را که هوش و استعداد خوبی هم دارد ثبت نام نکرده. بسیار گفت و آرام گفت و اما حتی یک قطره اشک هم نریخت، انگار که دیگر اشکی برای ریختن نداشت. منتظر واریز یارانه بود و چندین بار کارتش را در خودپرداز بانک آزمایش کرد. پرسیدیم چرا به یزد آمده ای؟ گفت آنسال که از شهرمان درآمدم، سوار اولین اتوبوس شدم و آن اتوبوسی بود که به یزد می آمد.
بیوه و «جوان» و متولد سال 68 بود و یک بچه داشت و مسکن و کار و پول و شوهر و زندگی و آینده نداشت، از نگاههای شرم آور صاحبخانه ای که یک اتاق از او اجاره کرده بود گفت و از پسری که او را برای پرستاری مادر پیرش بخانه ای که مادری در آن نبود برده و او بهمراه پسرکش از آنجا فرار کرده بودند. با یک دوست قدیمی فرهنگی تماس گرفتیم، گفت فردا ساعت ده صبح برود دفترش درددلهایش را گوش کند. با دوست دیگری تماس گرفتیم و او با یکی از دوستانش که مدیرعاملی در یک کارخانه کاشی بود تماس گرفت و گفت که وعده کار و بیمه داده است. امشب نمی دانیم که آن زن غریب در این شهر کجا و چگونه خفته و چه خورده است، و اما فردا روزی است که شاید سرشار از «امید» برای او باشد، پس تا فردا ...
تبصره اول: دوستان و رفیقان اگر جایی از «پول» و «سکه» و «رانت» خبر باشد ما را خبر نمی کنند و اما هر جا فقر و بدبختی و فلاکت باشد، صدای ما می زنند، امید داریم که دوستان هوای قلب ما را داشته باشند و از این به بعد ما را در موقعیت هایی که برای ما مسئولیت ایجاد می کند، قرار ندهند
تبصره دوم:  یارانه مهر ماه با تاخیر واریز می‌شود
به گزارش (ایسنا)، دولت یازدهم که بنا بود بامداد سه شنبه سومین یارانه نقدی را به حساب سرپرستان خانوار بریزد در فراهم آوردن منابع مورد نیاز به مشکل خورده و یارانه مهر ماه به گفته ی جهانگیری با چند روز تاخیر واریز خواهد شد.
پیش از این سازمان هدفمندی یارانه ها اعلام کرده بود یارانه مهر ماه بامداد سه شنبه به حساب سرپرستان خانوار واریز خواهد شد.
این امر در حالی اتفاق می افتد که پیش از نیز مقامات دولت یازدهم بارها از کمبود منابع لازم برای تامین یارانه نقدی خبر داده بودند و به گفته وزیر اقتصاد دولت برای این پرداخت ماهانه با هزار میلیارد تومان کسری منابع رو به رو می شود.
شب گذشته نوبخت نیز در اظهاراتی از مشکلات دولت برای تامین منابع مورد نیاز گفته بود و از آغاز به کار کارگروهی برای بررسی چگونگی حذف پردرآمدها از لیست دریافت کنندگان یارانه نقدی خبر داده بود.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا